Sunday, November 23, 2008

چند تا نفس عميق مي كشم تا هرچي نفس كثيف بودو از توي ريه هام بدم بيرون، بعد يه سيگار می كشم تا هر چي رو كه دوست دارم ببلعم...
دور سيگارم قرمزمی شه...! بهش نگاه مي كنم ببينم چقدش خاكستر شده...بعد هي مي زنم روش تا خاكسترش بريزه تا قشنگ سوختنشو ببينم...!!!
بعد كه تمامش خاكستر شد و رسيد به فيلتر فشارش ميدم رو ميز چوبي...خم و كجو كوله ميشه مثل تفاله حرفاي يه آدم...مثل اين ميمونه كه هر چي خوبيه مي كشيو جزيي از خودت می کنی و هر چي بدي بالا مياري مثل فيلتر بي خاصيت يه سيگار...!نمي دونم چرا هر وقت سيگارم تموم ميشه مثل اينه كه يه كاري نصفه ميمونه انگار خودم رو ، روحم رو نصفه كاره رها مي كنم...انگار يكي روحمو قطع مي كنه...

No comments: